بانوی کرامت

بانوی کرامت
با كدام سلام محقّر به پيشگاه تو بيايم؟ از كدام كوچۀ كوچك به زيارتنامۀ كرامت تو قدم بگذارم؟ كدام را ميپسندي كه به پاي آيه هاي نجابتت بريزم: دل عاشق را؟ ديدگان منتظر را؟ يا دستان برآمده به ستايش را؟
سالهاست که میخواهم برای تو بگویم. از تو، به تو بگویم. امّا هر بار میدیدم آنقدر به من نزدیکی و بیفاصله که گفتنِ خود را گم میکردم. میدیدم که من در «تو» زندگی میکنم؛ من در «تو» نفس می کشم.
هر صبح بر زورق
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۱۵ ساعت 20:12 توسط نظیفه سادات مؤذّن (باران)
|
"نظیفه سادات مؤذّن" هستم.