باشد؛ قبول. دولت خوب عمل نکرد، قبول. در تعیین افرادی که سبد کالا بهشان تعلّق می‎گرفت دقّت خوبی نداشت، قبول. در شیوۀ اجرای طرح ضعف داشت، قبول.

ولی شما را به خدا خلق این صحنه‎های خجالت‎آور هم تقصیر دولت است؟!! ... (چند عکس برای نمونه در ادامۀ مطلب گذاشته‎ام)

تربیت چنین انسان‎هایی که ذرّه‎ای عزّت برای خودشان قائل نیستند هم کار دولت بوده؟! به نظر من نه این دولت، نه دولت قبلی، و نه دولت‎های قبل‎تر می‎توانسته‎اند چنین کار فرهنگی عظیمی انجام بدهند!

یعنی این مسأله اصلاً دولتی نیست.

اتّفاقی است که در درون روح انسان‎ها می‎افتد. عدّه‎ای آنقدر عزّت نفس دارند که در سخت‎ترین وضعیّت هم با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‎دارند و عدّه‎ای دیگر با اینکه فشار خارج از تحمّلی بر دوششان نیست، می‎توانند چنین صحنه‎هایی بیافرینند!

نمی‎خواهم بگویم سختی تنگدستی را درک نمی‎کنم؛ چون آن را با تمام وجودم چشیده‎ام. نمی‎خواهم فشارهای اقتصادی بر گُردۀ مردم را انکار کنم.

می‎خواهم بگویم «عزّت نفس» اخلاق خیلی قشنگی است. «حرمت مؤمن» نزد خدا از «کعبه» هم بالاتر است.

شما را به خدا یکی بگوید آیا ملّت ما تا این حد گرسنه است؟؟ مگر خدای ناکرده دچار قحطی چند ساله بوده‎ایم؟

حتّی و حتّی اگر چنین بود، باز هم ارزش این قدر ذلّت کشیدن را نداشت.

حالا این وسط، رسانه‎های بیگانه از این طبع خفیف عدّه‎ای هموطن ما استفاده کرده‎اند و عکس‎های تلخ این صحنه‎ها برایشان شادی آورده است!

اگر من جای دشمن بودم پیش خودم می‎گفتم پس می‎شود به این مردم حمله کرد! انگار خیلی خسته و گرسنه‎اند!

ما بچّه‎های همان نسلی هستیم که هشت سال، بار سختی‎های عظیم جنگ را بر دوش کشیدند و تجربه‎ای را به نمایش گذاشتند که دشمن از ترس تکرار شدنش، فقط دربارۀ گزینۀ نظامی روی میزش «حرف می‎زند». فقط «حرف می‎زند»!

خدایا! کمکمان کن آبروی ارزشمند این ملّت را به چند دانه تخم مرغ و چند گرم پنیر نفروشیم!

به شانه‎هایمان توان کشیدن بارهای سنگین‎تر از این عنایت فرما!