لیالٍ عشر
* 22 بهمن 1357: دهمين «ليالٍ عشر» به «والفجر» زيباي پيروزي روشن شد.
ده روز از نزول جلوۀ قرآن ناطق گذشته بود. ده روز طوفاني. ده روز پر خروش. و امروز همان روزي بود كه خدا خواسته بود «غَلَبَت فئةً كثيرةً بإذن الله» را به تمام جهان ثابت كند.
شادي آن روز، شادي پيروزي يك ملّت نبود! كه سرور برافرشته شدن پرچم اسلام، آرزوي ديرينۀ تمام كائنات بود. خميني قيام كرده بود تا نام بلند اسلام را بر بام جهان برافرازد و حكومت علوي برپا كند؛ قيام كرده بود تا ملّت مسلمان را از يوغ خدمت نامسلمانان برهاند؛ قيام كرده بود تا آيندۀ يك «امّت» را به سرنوشت سرافرازي ختم نمايد. و امروز كه او پيروز شده بود، اوّلين جرقه هاي اميد، اوّلين گام هاي تلاش در جاي جاي اين خاك پيروز درخشيدن گرفته بود.
خميني شعار ناشناخته و دور از باور «نه شرقي، نه غربي» را سر داده بود و امروز، روزِ آن بود كه به تمام جهان ثابت كند، مي توان به جاي شرق و غرب به آسمان تكيه زد و سربلند زيست.
و من و تو، همان هايي هستيم كه خميني به ما مي گفت: شما اميد من هستيد، شما چشم و چراغ من هستيد! و من و تو همان دوش هاي زير بار امانتيم! من و تو همان هايي هستيم كه بايد راه آغاز شدۀ خميني را در سايه سار آسماني سيّدعلي بپوييم، تا قلّه هاي سعادت و تا ظهور دولت يار!

"نظیفه سادات مؤذّن" هستم.