اهل توبره و آخور بود!
اهل توبره و آخور بود!
... سرزمين كوچكي داشت براي خودش كه بايد امور آن را به سر منزل مقصود ميرساند؛ ادارهاي، شركتي، معاملهاي يا تجارتي، فرقي نميكرد. او كه يك نفر نبود! او تمام اهالي توبره و آخور بود! تمام كساني كه «لاتأكلو أموالَكم بينكم بالباطل»3 به گوششان نخورده؛ تمام كساني كه ...

... سرزمين كوچكي داشت براي خودش كه بايد امور آن را به سر منزل مقصود ميرساند؛ ادارهاي، شركتي، معاملهاي يا تجارتي، فرقي نميكرد. او كه يك نفر نبود! او تمام اهالي توبره و آخور بود! تمام كساني كه «لاتأكلو أموالَكم بينكم بالباطل»3 به گوششان نخورده؛ تمام كساني كه ...
نه! سزاوار ساكنان سرزمين ايمان نيست اين چنين زيستن! بگذار بخوانم برايشان نداي شيرين آسمان را.
ـ كجاييد؟ آي اهالي!
ـ بر توبرۀ جيب مردم؛ بر آخور شركت و اداره؛ هر جا كه «چيزي» باشد كه «خوردني» باشد به حتم!
ـ آن وقت دهانِ جويدن و حلقِ بلعيدن، گوشِ شنيدن را به تبعيد ميفرستند! بشنو! ...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ ساعت 9:4 توسط نظیفه سادات مؤذّن (باران)
|
"نظیفه سادات مؤذّن" هستم.