موسای آل محمّد (ص)


يا موسي! آمده­‎ام به درگاهت كه گفتند تو بابالحوائجي.

گفتند شفاي بيماري­‎ها نزد توست. دل بيمارم را در دست گرفتم

و دوان دوان آمدم به پيشگاهت. ملائك صف در صف ايستاده­‎اند.

مدح تو بر لب دارند.

يكي از مادرت مي­‎گويد كه فقيه و دانشمند بود؛ چنان كه امام

صادق (ع) زنان را به ايشان ارجاع ميداد تا مسائل شرعي خود را

بپرسند و مي­‎فرمود: حميده چون شمش طلاست و از هر پليدی

بدور است.

يكي از عشق پدرت به تو مي­‎گفت كه بعد از ميلاد پرسرورت

سه روز اطعام فرمود مردم شهر را و چون از ميزان علاقه­‎اش

به تو پرسيدند، فرمود: آن قدر موسي را دوست دارم كه دلم

مي­‎خواست فرزندي غير از او نداشتم تا تمام محبّتم براي او باشد

و كسي در دلم شريك او نشود.

آن ديگري از القاب تو مي­‎گفت كه كاظمت خواندند چون بخشايشت

زبانزد همه بود. هر كس به تو بدي مي­‎كرد، به او احسان مي­‎كردي.

عبد صالحت ناميدند به جهت عبادات بسيار، سجده­‎هاي طولاني

و نوافل مداوم. بابالحوائجت گفتند چون هر كس به حضرتت متوسّل

شد، به حاجت خود رسيد.

صف بي­‎پايان ملائك بر درگاهت، مدح بي­‎پايان تو را مي­‎گويند.

مي­‎گذرم و مي­‎شنوم و اميدوارتر پيش مي­‎آيم. به درگاه مولاي

كريمي آمده­‎ام.

اي موساي آل محمّد (ص)! از مصر خودخواهي‎­ها گريخته­‎ام

تا به سرزمين موعود پيروي شما وارد شوم. لشكريان فرعونِ نفس

درپي­‎ام روان­‎اند و نيلِ بزرگِ دنيا در پيش رو موج مي­‎زند. به عصاي

هدايتت راه بگشا و مرا تا آن سرزمين موعود بهشتي رهنمون باش.


شهریور 89